دکتر علی اصغر آخوندی



نسخ از دیدگاه شیخ طوسی

مقاله 11، دوره 13، 49-50، تابستان 1386، صفحه 298-333  XMLاصل مقاله (250 K)
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسنده
علی اصغر ی
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
چکیده
یکی از مباحث جدی و اساسی علوم قرآنی بحث نسخ در قرآن است. اهمیت این بحث را از روایات ائمه (ع) که در این باره رسیده می توان فهمید.این مقاله، نسخ در قرآن را از دیدگاه شیخ طوسی (ره) با استفاده از دو کتاب التبیان فی تفسیر القرآن» و العده فی اصول الفقه» ایشان مورد بررسی قرار داده است.
نسخ در قرآن بر سه قسم قابل تصور است: نسخ حکم بدون لفظ، نسخ لفظ بدون حکم، نسخ حکم و لفظ با هم
نسخ حکم بدون لفظ بدین معناست که آیه ای در قرآن ثابت است ولی مفهوم  و مفاد تشریعی آن منسوخ گردیده و عمل به آن جایز نیست.از دیدگاه علمای شیعه تنها همین نوع نسخ است که در قرآن جایز است و دو قسم دیگر به تحریف قرآن می انجامد و باطل است.
شیخ طوسی برای هر کدام از ناسخ، منسوخ و نسخ شرایطی ذکر کرده است. از جمله شرایط ناسخ اینکه باید منفصل و متأخر از منسوخ بوده و امری قطعی و علمی باشد نه ظنی. و از شرایط کلی نسخ نیز اینکه در احکام شرعی و تکلیفی جاری می شود و نه در احکام عقلی و تکوینی.
مرحوم شیخ وقوع نسخ را در امر و نهی و یا در خبری که متضمن امر یا نهی است صحیح می شمارد. همچنین ایشان نسخ کتاب به کتاب و سنت به سنت را در صورتی که از نظر دلالت مساوی باشند جایز می شمارد.همین طور نسخ کتاب به سنت و سنت به کتاب را در صورتی که سنت خبر مقطوع و متواتر باشد جایز می داند.
شیخ طوسی برای شناسایی ناسخ و منسوخ دو راه برشمرده است :
1- ناسخ با دلالت لفظی دلالت بر نسخ کند.
2- ناسخ از جهت معنا اقتضای نسخ داشته باشد.
کلیدواژه‌ها
نسخ؛ ناسخ؛ منسوخ؛ شیخ طوسی؛ اقسام نسخ؛ شناخت ناسخ؛ زمینه های نسخ
عنوان مقاله [English]
Abrogation from the Viewpoint of Shaykh Ṭūsī
نویسندگان [English]
‘Alī Aṣghar Ākhundī
 
چکیده [English]
Abrogation (naskh) in the Qur'an is one of the most serious and fundamental discourses of Qur'anic Sciences. The importance of this issue can be appreciated from the relevant traditions narrated form the Imams (A.S.). The present article examines abrogation in the Qur'an from the viewpoint of Shaykh Ṭūsī (may God have mercy on him) through his two books Al-Tibyān fī Tafsīr al-Qur'ānand Al-Udda fī Uṣūl al-Fiqh.
Abrogation in the Qur'an is perceived to be of three types: abrogation of rule without expression; abrogation of expression without rule; and abrogation of both rule and expression.
Abrogation of rule without expression means that a verse in the Qur'an is confirmed but its legal concept and content is abrogated and is not permissible to be acted on. From the viewpoint of the Shī‘a scholars this is the only abrogation which is permissible in the Qur'ān and the other two would lead to interpolation and are invalid.
Shaykh Ṭūsī has mentioned conditions for the abrogating (nāsikh), the abrogated (mansūkh), and abrogation. Of the conditions of the abrogating is that it ought to be detached from and subsequent to the abrogated, and to be definite and scholarly rather than presumptive. And of the general conditions of abrogation is that it is executed in the legal and obligatory rules rather than in the rational and genetic ones.
The late Shaykh regards as true the incidence of abrogation in command and prohibition or in a tradition that includes a command or a prohibition. Similarly, he considers as permissible the abrogation of a book by a book or a tradition by a tradition in case they are equal in terms of evidentiary proof. Also, he regards the abrogation of a book by a tradition and a tradition by a book as permissible in case the tradition is an interrupted (maqṭū‘) and a widely-transmitted (mutawātir) ḥadīth.
Shaykh Ṭūsī has enumerated two ways to identify the abrogating and the abrogated:

When the abrogating indicates abrogation with a verbal indication.
When the abrogating is demanding abrogation in terms of meaning.

 


آیات 19-16 سوره قیامت

مقاله 1، دوره 46، شماره 1، بهار و تابستان 1392، صفحه 1-19  XMLاصل مقاله (224.31 K)
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22059/JQST.2013.35009
نویسنده
علی اصغر ی email
دانشجوی دکتری دانشگاه تهران، پردیس قم
چکیده
درباره آیات 19-16 سوره قیامت دو دیدگاه وجود دارد:
الف: این آیات در بین آیات مربوط به قیامت معترضه و مخاطب آنها پیامبر اسلام(ص) و زمان خطاب این دنیا و هنگام نزول وحی قرآنی است.
ب: این آیات در راستای دیگر آیات سوره و مخاطب آن انسان کافر و زمان خطاب روز قیامت و هنگام خواندن نامه اعمال است.
در این مقاله با نگاه تدبرمحورانه ابتدا دیدگاه دوم بررسی شده و با توجه به آیات نامه اعمال و آگاهی انسان از آنها و روایات و همچنین سیاق سوره و سیاق کلی آیات قیامت و مراحل و حوادث آن پذیرش این دیدگاه با مشکل جدی روبرو گشته است.
و اما با مطالعه دیدگاه اول به نظر می‌رسد از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و سیاق آیات و روایات نیز آن را بیشتر تقویت می‌کند.
کلیدواژه‌ها
قیامت؛ نامه اعمال؛ نزول وحی؛ قرآن؛ قرائت؛ تعجیل

 


نسخ از دیدگاه شیخ طوسی

مقاله 11، دوره 13، 49-50، تابستان 1386، صفحه 298-333  XMLاصل مقاله (250 K)
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسنده
علی اصغر ی
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
چکیده
یکی از مباحث جدی و اساسی علوم قرآنی بحث نسخ در قرآن است. اهمیت این بحث را از روایات ائمه (ع) که در این باره رسیده می توان فهمید.این مقاله، نسخ در قرآن را از دیدگاه شیخ طوسی (ره) با استفاده از دو کتاب التبیان فی تفسیر القرآن» و العده فی اصول الفقه» ایشان مورد بررسی قرار داده است.
نسخ در قرآن بر سه قسم قابل تصور است: نسخ حکم بدون لفظ، نسخ لفظ بدون حکم، نسخ حکم و لفظ با هم
نسخ حکم بدون لفظ بدین معناست که آیه ای در قرآن ثابت است ولی مفهوم  و مفاد تشریعی آن منسوخ گردیده و عمل به آن جایز نیست.از دیدگاه علمای شیعه تنها همین نوع نسخ است که در قرآن جایز است و دو قسم دیگر به تحریف قرآن می انجامد و باطل است.
شیخ طوسی برای هر کدام از ناسخ، منسوخ و نسخ شرایطی ذکر کرده است. از جمله شرایط ناسخ اینکه باید منفصل و متأخر از منسوخ بوده و امری قطعی و علمی باشد نه ظنی. و از شرایط کلی نسخ نیز اینکه در احکام شرعی و تکلیفی جاری می شود و نه در احکام عقلی و تکوینی.
مرحوم شیخ وقوع نسخ را در امر و نهی و یا در خبری که متضمن امر یا نهی است صحیح می شمارد. همچنین ایشان نسخ کتاب به کتاب و سنت به سنت را در صورتی که از نظر دلالت مساوی باشند جایز می شمارد.همین طور نسخ کتاب به سنت و سنت به کتاب را در صورتی که سنت خبر مقطوع و متواتر باشد جایز می داند.
شیخ طوسی برای شناسایی ناسخ و منسوخ دو راه برشمرده است :
1- ناسخ با دلالت لفظی دلالت بر نسخ کند.
2- ناسخ از جهت معنا اقتضای نسخ داشته باشد.
کلیدواژه‌ها
نسخ؛ ناسخ؛ منسوخ؛ شیخ طوسی؛ اقسام نسخ؛ شناخت ناسخ؛ زمینه های نسخ
عنوان مقاله [English]
Abrogation from the Viewpoint of Shaykh Ṭūsī
نویسندگان [English]
‘Alī Aṣghar Ākhundī
 
چکیده [English]
Abrogation (naskh) in the Qur'an is one of the most serious and fundamental discourses of Qur'anic Sciences. The importance of this issue can be appreciated from the relevant traditions narrated form the Imams (A.S.). The present article examines abrogation in the Qur'an from the viewpoint of Shaykh Ṭūsī (may God have mercy on him) through his two books Al-Tibyān fī Tafsīr al-Qur'ānand Al-Udda fī Uṣūl al-Fiqh.
Abrogation in the Qur'an is perceived to be of three types: abrogation of rule without expression; abrogation of expression without rule; and abrogation of both rule and expression.
Abrogation of rule without expression means that a verse in the Qur'an is confirmed but its legal concept and content is abrogated and is not permissible to be acted on. From the viewpoint of the Shī‘a scholars this is the only abrogation which is permissible in the Qur'ān and the other two would lead to interpolation and are invalid.
Shaykh Ṭūsī has mentioned conditions for the abrogating (nāsikh), the abrogated (mansūkh), and abrogation. Of the conditions of the abrogating is that it ought to be detached from and subsequent to the abrogated, and to be definite and scholarly rather than presumptive. And of the general conditions of abrogation is that it is executed in the legal and obligatory rules rather than in the rational and genetic ones.
The late Shaykh regards as true the incidence of abrogation in command and prohibition or in a tradition that includes a command or a prohibition. Similarly, he considers as permissible the abrogation of a book by a book or a tradition by a tradition in case they are equal in terms of evidentiary proof. Also, he regards the abrogation of a book by a tradition and a tradition by a book as permissible in case the tradition is an interrupted (maqṭū‘) and a widely-transmitted (mutawātir) ḥadīth.
Shaykh Ṭūsī has enumerated two ways to identify the abrogating and the abrogated:

When the abrogating indicates abrogation with a verbal indication.
When the abrogating is demanding abrogation in terms of meaning.

 


دریافت
حجم: 251 کیلوبایت

فصل دوم کتاب فلسفه اخلاق: واقع گرایی اخلاق

تعریف مفهوم و مصداق

شناخت واقع‌گرایی

پیامدهای غیر واقع‌گرایی در عرصه اخلاق

واقع‌گرایی در عرصه مفاهیم

واقع گرایی در عرصه جملات اخلاقی

*آیا سقط جنین» عملی صحیح و درست است یا خیر؟
*قتل ترحمی» کاری شایسته است یا نه؟
*اعطای اعضای بیماران مرگ مغزی به بیماران نیازمند»، عملی درست است یا خطا؟
*آیا شبیه سازی» عملی بایسته و درست است یا خیر؟
*ارائه پاسخ معقول به این گونه پرسش‌ها نیازمند داشتن مبنای عقلانی و منطقی است؛ مبنایی استوار بر پذیرش اصول عقلانی مختلف که یکی از مهمترین و اساسی‌ترین آن‌ها، مسئله واقع‌گرایی اخلاقی است.
*هنگامی که محققی در پی کشف حکم سقط جنین» است، در حقیقت می‌کوشد از واقعیتی ناشناخته پرده بردارد.
*همچینین وقتی شما رفتار دوست خود را نمی‌پسندید و آن را به نقد می‌کشید در واقع انجام آن را برای او نامناسب می‌دانید و به گونه‌ای از واقعیت ناهمگونی آن رفتار با حقیقت وجودی او خبر می‌دهید.
*زمانی که برای خود الگویی انتخاب می‌کنید، گویا آن الگو را برخوردار از ویژگی‌هایی می‌دانید که شایسته الگو برداری و پیروی عملی است.
*ورود به اینگونه مباحث، وابسته به اثبات واقعیت داشتن احکام اخلاقی است.

تجلّی نور از غار حرا به تمام هستی

به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر

( بخوان به نام پروردگارت که آفرید )

**************

محمّد (ص ) غمگنانه ناله ای سر می دهد ، آنگاه می گوید

خدای کعبه ، ای یکتا

درون سینه ها یاد تو متروک است

و از بی دانشی و از بزهکاری

مقام برترین مخلوق تو ، انسان

بسی پائین تر از حدّ سگ و خوک است

خدای کعبه ، ای یکتا

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها